به قلم :   parse        7 / 5 / 1392   

http://venia.net84.net/up/99dc35e747eb.jpg

«پادشاهی پوران دخت ، آزرم دخت ، فرخ زاد»

« پادشاهی پوران دخت»

 پادشاهی پوران دخت شش ماه بود بالاخره دختری به نام پوران که از نژاد ساسان بود راه یافت و بر تخت نشاندند.پوران دخت گفت نمی خواهم کسی درویش بماند و همه را توانگر میکنم.از کشور بدخواهان را دور خواهم کرد و بر آئیین شاهان رفتار میکنم . سپس پیروز خسرو را طلبید وبه او گفت : به خاطر کاری که با شاه کردی باید مجازات شوی پس او را به کره اسبی بستند و به کردنش هم پالهنگی زدند و سواران کره اسب را با کمند به تاختن تحریک کردند تا خون از بدن او روان شد و جان داد بعد از شش ماه که از پادشاهی پوران دخت گذشت پوران شاه به بیماری مبتلا شد و از دنیا رفت.

رها کن ز چنگ این سپنجی سرای             که پر مایه تر زین ترا هست جای

« پادشاهی آزرم دخت»

 

پادشاهی آزرم دخت چهار ماه بود. دختر دیگری که بر تخت نشست آزرم بود. دستور داد تا کارها بر اساس سنت و عدالت اجرا شود. من با زیر دستان به خوبی رفتار میکنم و اگر کسی گناهی کرد از گناهش میگذرم اما اگر کسی از پیمان من بگذرد او را به دار می آویزم. همه بر او آفرین گفتند و از ترک و روم و هند و چین برایش هدایا فرستادند اما او نیز بعد از چهار ما از دنیا رفت.

« پادشاهی فرخ زاد »

پادشاهی فرخ زاد یک ماه بود . از جهرم فرخ زاد را آوردند و شاه ایران نامیدند . او نیز گفت : من فرزند شاهان هستم و جز نیکویی و ایمنی در جهان چیزی نمی خواهم . هرکس راستی پیشه کند او را ارجمند می دارم . همه دوستان را گرامی میدارم و همه ی زیر دستان چه دوست و چه دشمن در امانند . همه بر آن آفرین گفتند . اما بعد از یک ماه او نیز از دنیا رفت .« بدین صورت که بنده ای(غلام) چون سرو و سهی داشت که سیه چشم و زیبا بود. او عاشق پرستاری شد و به او پیغام داد اگر با من به جایی بیایی به تو پول زیادی میدهم . پرستار جواب نداد و نزد فرخ زاد رفت و جریان را برایش گفت . فرخ زاد عصبانی شد و بند بر پای غلام بست و او را به زندان انداخت اما بعد از زمانی او را بخشید و بازگرداند . غلام بخاطر کینه ای که از او داشت زهر در شراب او ریخت و شاه دخت بعد از یک هفته از دنیا رفت.

چنین است کردار گردنده دهر              نگه کن کزو چند یابی تو بهر

 

یاری نامه : داستانهای شاهنامه- داستان پادشهان زن پست 66-«http://ferdosi-toosi.blogsky.com/»

 


برچسب‌ها پارسه: داستان, پادشاهان زن, داستاههای شاهنامه,